۱۰ خرداد ماه ۱۳۹۷ درس و بحث سایه های شخصیتی (درس اول)
سطح مقاله : پیشرفته

نظرات و تجربیات خود ، درباره درس اول گفتارهای سهیل رضایی درباره سایه در خودشناسی را اینجا به بحث بگذارید.

از دوستان شرکت کننده در کلاس غیرحضوری اصل شو وصل شو دعوت می کنیم نظریات، تجربه ها و سوالات خود درباره درس اول این کلاس را زیر این پست به بحث بگذارند.

نظرات کاربران 131 نظر ارائه شده است
يعقوب بحربادي ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

بعد از شركت در اين كلاس و اشنايي با سايه و تفكر جهت درك بهتر ، فهميدم و بيان كردم، من مدت هاست كه ريش ميذارم و فقط براي روز عروسيم اونها رو تراشيدم و بعدا مجدد شروع كردم به بلند كردن ريش هام، متوجه شدم كه من ريش رو فقط از توس اجتماع ميذارم، جايي كه بايد كارم رو راه بندازه و اينكه چقدر چهرم و ترسناك ميكنه ، نقش هايي كه اين ريش براي من ساخته بود، نحوه راه رفتن، عصباني بودن و اخم كردن هام، همه و همش به دليل ترس هاي من از خطرات احتمالي است، خطراتي كه ساليان پيش يقمو گرفته بودن وقتي دبستاني بودم و ٥ نفر دورم كردن با تيغ و چاغو و زنجير و همه چيزم و بردن، داستانهايي كه شنيدم از ادمهايي كه كتك خوردن و توي اتوبان رها شدن، خفت شدن هاي مداوم دوستام،و فردي كه با ظاهر ترسناك و دهاني خوني و مشتي گره كرده و بزرگ از من كمك مي خواست و تمام پول و برد و من از ترس نميتونستم نفس بكشم. راهي پيدا كرده بودم اين بود كه مثل اونا رفتار كنم و شبيهشون به نظر برسم تا جايي كه بعضي از دوستاي دوستان فكر مي كردن من از خفت گيراي تهرانم و اين ظاهري بود براي مني كه عاشق گل ها هستم و ميرقصم، رفته رفته گلهام خشك شدن و من از رقصيدن فاصله گرفتم، ديروز تمام ريش هايم رو تراشيدم،چون ياد حرفي از اقاي رضايي افتاد از زبان اپرا، من يك بار بدون ريش زندگي ميكنم و حالم بدون ريش خوب خواهد بود و ترس را دور ميريزم و بعد اگر دوست داشتم مجدد ريش مي گذارم، من امروز با صورت بچه گانه خودم (يكي ديگر از دلايلم) پا به اجتماع خواهم گذاشتم و نخواهم ترسيد.

زهرا ارسال در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام استاد رضایی عزیز، از خداوند مهربان سپاسگزارم بخاطر بودن شما و تیم خوبتون و امیداورم روزی بتونم مثل شما در زندگی دیگران موثر باشم.
سوال: زمانی که به مرحله ابهام میرسم دچار وسواس تصمیم گیری میشم و در نهایت هیچ کاری نمیکنم و این حس هیچ کاری انجام ندادن خیلی حالم رو بد میکنه حس میکنم ناتوانم و به اندازه کافی برای زندگی کردن شجاع نیستم شاید الان بزرگترین دغدغه ام حل شدن این مساله باشه، یکی از آرزوهام اینه که تنها سفر برم به شهری که تا به حال نرفتم یا حداقل با یکی از دوستانم برم احساس میکنم اگه این اتفاق بیفته چیزی در درونم رشد میکنه اما هر دفعه شرایطش پیش میاد کلی گزینه های مختلف رو جستجو میکنم و در نهایت چیزی که میخوام نمیشه، ممنون میشم راهنماییم کنید حس میکنم در این مورد توی قفسم

ناصری ارسال در تاریخ ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۷

عرض سلام واحترام خدمت شما آقای رضایی وتشکربابت این فرصتی که فراهم نمودید
من دربرنامه ریزی واینکه کلی کارعقب افتاده دارم ولی نمی تونم به انها برسم واینکه نهایت عمل به برنامه ریزی یک هفته می باشد وانظرهوش واستعدادهم خوب هستم.ایادراین امرهم وجودسایه ها دخیل هستن چگونه اونها راکشف کنم. باتشکر

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

باید بیشتر در این رابطه بحث و مطالعه کنید. موضوع سریع و از دور براحتی قابل تشخیص نیست

کاملیا ارسال در تاریخ ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام. با تشکر از به اشتراک گذاشتن این درس عالی. من به تازگی با بنیاد آشنا شدم و علاقه مند به مسیر خودشناسی. متاسفانه راجع به قهرمانان درون آگاهی ندارم ممنون میشم راهنماییم کنین تا بتونم همگام با کلاس پیش برم همچنین راجع به کهن الگو ها.

ادمین سایت بنیاد فرهنگ زندگی

سلام
کتاب نقشه راه را در این زمینه تهیه کنید

هدی حسنی ارسال در تاریخ ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام گرم من به آقای رضایی و گروه خوبشون
آقای رضایی من بیشتر از خودم می ترسم با اینکه می دونم سکشت حق من هست می ترسم دوام نیارم
تصمیمی بزرگی دارم می گیرم کارم رو دوست ندارم هر روز بدون علاقه سر کار می رم کارمند دولت هستم و خیلی ها آرزوی موقعیت من رو می خورند ولی مطمینم اینجا رو دوست ندارم
امیدوارم خدا به من کمک کنه و جرات کندن را پیدا کنم
ممنونم

لیلا ارسال در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷

درود بر شما جناب رضایی عزبز و خدا قوت.. درس یک رو وقتی گوش میدادم مثل بارون بهار اشک ریختم خصوصا وقتی بحث رزونانس رو کردید..
از دی ماه سال گذشته حال پریشانی پیدا کردم طوری که دیگه تحمل محیط کارم رو نداشتم البته یکسال بود که می.گفتم من باید برم اما چیزی درونم میگفت کجا؟ تا اینکه از ابتدای امسال دیگه کارم رو گذاشتم کنار وحشت همه وجودم رو گرفت.. خونه نشین و افسرده شدم فقط اشک می ریختم ولی چیزی در درونم میگفت مقاومت کن.. یه روز رفتم سراغ کتابهام شاید چیزی پیدا کنم باور نمی کنید دوسال پیش من کتاب شجاعت اثر ولی فورد رو خریده بودم .. ورق زدم ورق زدم .. یک روز من بی اینکه از جام بلند شم انگار این کتاب رو میخوردم... حالم کمی بهتر شد اما سرگردان و پریشان بودم خب پس حالا طرح الهی زندگی من چیه؟؟ هنوز چیزی در درونم منو میترسونه منو می کشه به گذشته...تا اینکه تو اینستا پست شما در رابطه با دوره اصل شو وصل شو رو دیدم با عجله ثبت نام کردم و الان که درس اول رو گوش دادم انگار که کلمه کلمه صحبتهای شما وصف حال خرابه منه و یه عالمه چرا؟؟؟
و خوشحالم که دارم جواب چراهامو پیدا میکنم
خیلی ازتون ممنونم و مطمئنم شما و این بحثها رزونانس منه

Hanifeh ارسال در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷

با سلام،
بالاخره متوجه شدم کجا باید نظرات و سوالاتمون رو مطرح کنیم ؛)

سوال پنجم پرسشنامه درباره پرداختن و نپرداختن مخاطب به کهن الگوهایش هست. به نظرم این سوال برای کسی مناسب هست که بداند اصلا کهن الگوهای حوزه زنان و حوزه مردان چیا هستند. من به شخصه به این سوال نتوانستم پاسخ دهم.
چون مطالعه ای در این زمینه نداشته ام هنوز.

در مورد مفاهیم روان و روح و تفاوتشون هم ممنون میشم توضیح مختصری بدهید.

متشکرم

مهرناز ارسال در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام ، بسیار سپاسگذارم از فرصت به وجود آمده ، برای من در کحل کارم دقیقا روز اول این کمپین اتفاق عجیبی افتاد که خیلی برام سخت بود و اون اینه که آدمهای اطرافم تو اتفاقات به وجود اومده همش به من احساس بی ارزشی می دن و من هم به شدت کنترل خودمو از دست می دم .

هاله آینه سازی ارسال در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام استاد گرامی و سپاس فراوان بابت زحمات و عشقی که به کارتون دارین و به ما انتقال میدین. من یکبار نظرم رو ارسال کردم ولی بنظرم ارسال نشد و مجدد ارسال میکنم ولی خلاصه تر.
من بشدت بخاطر دوران کودکی و سختگیریهای پدر و رفتار خشن پدر با مادرم و ضعف مادرم در فشار بودم و همینها تاثیرات زیادی در من گذاشته. تقریبا کپی پدرم شدم ولی همیشه هم از رفتار ایشون در عذاب بودم و باعث شده بود در کودکی از مردها بدم می آمد. ولی الان میفهمم سایه هایی که در من تشکیل شده باعث شده الان ناخواسته دنبال جذب و جلب توجه از مردها هستم. در سنین کمتر از مردها اجتناب میکردم و ظاهرا خودمو مخالف اونا میدونستم ولی الان واقعا ناخواسته دنبال جلب توجه هستم و این خیلی آزارم میده. از طرف دیگه پدر فقط در منزل اینطور زئوسی رفتار میکردن ولی بیرون از منزل اینطور نبودن و نرمتر بودن و از حقوقشون نمیتونستن دفاع کنن و بنظر من ضعیف جلوه میکردن بر خلاف خونه. منم دقیقا همینطور شدم و نتیجه نمیگیرم. نمیتونم جنگنجو باشم و پرسفونی رفتار میکنم ولی در منزل خشک و خشن و با دیسیپلینم. خودمم گیج شدم و ناراحتم. دستاورد خاصی ندارم یا اگرم دارم نمیتونم ببینمش. اینهارو هم بدلیل سایه ها میبینم. که در کودکی فقط جلب رضایت دیگران و خوب جلوه کردن در جلوی جمع اهمیت داشت نه اونچیزی که خودمون بودیم و دوست داشتیم. اصلا اکثرا نمیدونم چی میخوام و نظر خودم چیه. همیشه پدرم برامون تصمیم گرفته. من الان ۳۸ سالمه و یه دختر دارم. استرس دارم که اونم مثل من بشه. ولی ناخواسته سایه هامو دارم بهش انتقال میدم. امید دارم که با درسهای شما بتونم در راه اصلاح خودم گانی موثر بردارم. بازم سپاسگزارم

لیلا ارسال در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۷

سلام ممنون از دوره تون که پر مهر در اختیار ما میگذارید
واقعا من گیجم و زندگیم در لوووپ اشتباهات تکراری افتاده که نمیفهمم چرا و از کجا جلوش بگیرم و حلش کنم همیشه پر از تردیدم همیشه از همه کارهام پشیمونم و همیشه اشتباهات تکراری ....