عقده چیست و از کجا ریشه می گیرد؟ عقده ها چگونه روابط و خاطرات ما را کنترل می کنند؟ از کجا می توانیم متوجه شویم کدامیک از برخوردها و رفتارهای ما از عقده ها نشأت می گیرند؟
عقده ها در محور موضوعی خاص جمع می شوند و سرشار از هيجانات نیرومند هستند. موقعی که این موضوع خاص یا هيجان ناشی از آن، در زندگی ما برانگیخته شود، به آن موقعیت واکنش نشان می دهیم و آن را از طریق عقده مان، تعبیر و تفسیر می کنیم. در چنین شرایطی، ما "دچار هيجان" می شویم و به روش های کلیشه ای – همان روش هایی که همیشه از آن ها استفاده کردیم.- از خودمان دفاع می کنیم. در چنین موقعیتی، افراد موقتاً نمی توانند همدیگر را درک کنند. عقده ها در هيجانات و رفتارهای ما نمایان می شوند، اما ظاهری نمادین هم دارند. بر اساس دیدگاه کارل گوستاو یونگ عقده ها هسته ای کهن الگویی دارند؛ به عبارتی دیگر، هر زمان که موضوعی حیاتی در زندگی به وجود می آید، عقده ها شکل می گیرند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "تقدیر زنان" کلیک کنید.
عقده ها، هسته هیجانی شخصیت ما را تشکیل می دهند. هر زمان که برخوردی دردناک یا مهم با رویدادی بیرونی را تجربه می کنیم یا در محیط زندگی با درخواستی روبرو می شویم که ما را پریشان می کند یا به طریقی ظرفیت لازم برای کنار آمدن با آن را نداریم، عقده ها واکنش می دهند. عقده ها در نتیجه تعامل نوزادان و کودکان با مراقبین شان به وجود می آیند. بنابراین، احتمالاً زمان شکل گیری عقده ها، اوایل کودکی است، اما در هر زمان دیگری از زندگی نیز می توانند شکل بگیرند.
هنگامی که کارل گوستاو یونگ درباره منشاء عقده ها صحبت میکرد، منظورش آن عقدههایی بود که فرد را دچار مشکل می کنند که البته همین عقده ها هستند که بیش از همه ما را درگیر می کنند، اما قابل تصور است که همه ارتباطات مهم میان کودک و بزرگسال و همه ارتباطات بین افراد، میتوانند "عقده ساز" باشند. عقده های ما بازتاب ارتباطات اولیه ما با دیگران هستند (چه این ارتباطات مشکل ساز باشند یا خیر)، این ارتباطات شامل روابط ما در دوران کودکی و در بقیه سال های زندگی مان است. عقده ها شامل هیجانات مربوط به خود، سیستم دفاعی ما در مقابل این هیجانات و انتظارات ناشی از این هیجانات درباره زندگی و چگونگی آن هستند.
بنابراین، هنگامی که بین دو نفر رابطه ای دشوار و یا حائز اهمیت وجود داشته باشد که هیجاناتی را درگیر کند، یک عقده شکل می گیرد. از آن پس هر موقع که شرایط یا رویداد مشابهی رخ دهد، در پرتو این عقده تعبیر و تفسیر خواهد شد و آن عقده را تقویت می کند. به عبارت دیگر، افراد یاد می گیرند که موقعیت های خاص مکرراً رخ می دهند و این موقعیت ها همیشه با همان هیجانات همراهند. عقده ها، آن صحنه هایی از زندگی افراد را بازآفرینی می کنند که در آن ها هیجانات شدیدی وجود داشته است.
عقده های ما، والدین یا برادران و خواهران ما و رفتارهای آن ها را دقیقاً همان طور که بودند نشان نمی دهند. به نظر می رسد که آن ها معجونی از تجارب واقعی و خیالپردازی های ما درباره ناکامی هایمان هستند، اما می توان دید که وقتی گره یک عقده سست می شود، خاطرات زنده می شوند و ما به گذشته دسترسی پیدا می کنیم. در نتیجه، درک بیشتری نسبت به زندگی پیدا می کنیم و یکپارچگی بیشتری را در هویت خود تجربه می کنیم.
گذشته واقعی ما، مقوله ای بسیار اسرارآمیز است و هیچ شکی نیست که هرگز نمی توان آن را کاملاً بازسازی کرد. بر مبنای دریافت کارل گوستاو یونگ، آنچه که می توان بازسازی کرد عقده های ما است: بخش هایی از عقده ها که سرکوب شدند، میتوانند به آگاهی در بیایند و تحت عنوان گره های هیجانی زندگی ما شناسایی شوند. این گره ها، موجب نارضایتی در زندگی مان شدند - و می شوند. - که همین نارضایتی، پایه و اساس فرافکنی های حل نشده است. با این وجود، این گره ها استعدادهای خاصی را در ما برمی انگیزانند و می توانند - از طریق خیال پردازی هایی که به وجود می آورند - موجب رشد آتی ما شوند. این استعداد، به بهترین شکل در تصاویر کهن الگویی پدیدار می گردد (همیشه وقتی جنبه های مهم یک عقده به خودآگاهی می آیند تصاویر کهن الگویی پدیدار می گردند).عقدهها ساختارى براى نظام روانى ما فراهم مىكنند؛ آن ها ستون فقرات واقعيت درون ما هستند. زمانى عقدهها نقشى منفى دارند كه باعث شوند طورى رفتار كنيم كه مشكلساز باشد. عقدهها هميشه در مركز تجربيات احساسى ما هستند و هستهاى مغناطيسى در ما ايجاد مىكنند كه تجربيات شبيه احساسى را جذب مىكنند. البته رابطه كودك با پدر و مادرش جزو گروه تجربيات نخستين و ابتدايى است و به همين دليل خودبهخود به شكلگيرى عقده مىانجامد.
عقده نوعى درونىسازى رابطهاى است كه با كسى داشتهايم. عقدهها به ما نمىگويند كه پدر و مادر ما در حقيقت چگونه بودند، بلكه درباره ارتباط ما با والدین مان صحبت مىكنند. اين رابطه تشكيل شده از عناصر زيادى است كه ارتباطى با شخصيت پدر و مادرمان ندارد؛ تصادفى كه باعث مىشود كودك چند هفته در بيمارستان بسترى شود يا مشكل عصبى بودن مادر و يا مرگ پدر.
عقدهها هميشه از روابطى كه با پدر و مادرمان داشتيم پيروى نمىكنند، چرا كه افراد ديگر در زندگىمان هم روى عقدهها اثر مىگذارند. عقده پدر، تمام آن چيزى است كه كودك در ارتباط با پدرش تجربه كرده است. اين ارتباط ممكن است شامل پدربزرگ، معلم و برادر بزرگتر هم باشد. عقده مادر نيز به همين صورت است.
درك تفاوت ميان "پدر و مادر واقعى" و "عقده پدر و مادر" بسيار مهم است، چرا كه وقتى به نقطه خاصى در زندگى برسيم، چشماندازمان از واقعيت نه تنها تحتتأثير پدر و مادر واقعىمان است، بلكه از عقدههاىمان نيز تأثير مىپذيرد. براى مثال مردى كه پدرى خشن داشته، خشونت و بدرفتارى را بهطور كلى در پدرش و تمامى مردان مىبيند. او فقط جنبه منفى پدرش را شناخته و سالها بعد اين اتهام كه مردان همگى خشن و بدرفتارند، عقدههايش را شكل مىدهد و آن ها را تقويت مىكند.
در فرضیه عقده ها، درك نمادها و تعاملات نمادين اهمیت دارد. عقده، خودش را در تصاویر کلیدی - مثلاً در رؤیاها و خيال پردازي ها - نشان می دهد، در نتيجه مي توانيم به هيجانات مرتبط با آن کاملاً واقف شویم. بدین طریق اولاً می توانیم به نتيجه گيري هايي درباره تجارب دوران کودکی مان دست يابيم، به عبارت ديگر می توانیم باری دیگر با کودکی مان همانندسازی کنیم و مشکلات و رنج های آن دوران را درک کنیم. همچنین مي توانيم دريابيم رفتار بزرگسالی که در آن دوران با وی ارتباط داشته ایم و اکنون به عنوان یک بزرگسال با او همانندسازی می کنیم و با نقش او هم خود را تطبیق می دهیم، چگونه بوده است. همچنین درباره ماهیت تعاملاتی که خودشان را در عقده ها نشان مي دهند و احساسات متعارض مربوط به آن ها، اطلاعاتي به دست مي آوريم. هنگامی که بتوانیم بر اساس رؤياها و خيال پردازي ها، تجاربي را كه منجر به شكل گيري عقده ها شده اند درك كنيم، صحنه های بیشتر و بیشتری نيز به خاطرمان مي آيند كه به شکل گیری عقده ها کمک کردند و باعث شدند عقده ها را به افرادی دیگر به جز والدین خود فرافكني كنيم.
راهحل اين مشكل، آگاه شدن از عقدهها به نحوی است كه خود واقعی فرد فضاى كافى براى نفس كشيدن داشته باشد. با پذيرفتن ارتباط با شركاى درونى، خويشتن از پافشارى براى ديدگاهى تكبعدى و احساسى يكجانبه جلوگيرى مىكند. اگر اين عقدهها به حال خود رها شوند، ما را مجبور خواهند كرد براى هميشه الگوهايى مشابه را تكرار كنيم.
منبع: تقدیر زنان
نویسنده: ورنا کست
مترجم: ساره سرگلزائی
ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی