۱۲ آذر ماه ۱۳۹۷ زندگی برازنده من؛ با ترس از دست دادن چه باید کرد؟
سطح مقاله : پیشرفته

در رابطه ای هستید که می دانید به دردتان نمی خورد، اما نمی توانید قید آن را بزنید؟ در شغلی هستید که برایتان کافی نیست، ولی نمی توانید آن را عوض کنید؟ ترس از دست دادن عزیزان رهایتان نمی کند؟ کهن الگوی نابودگر می گوید هر چیز در جهان تاریخ انقضا دارد!

کهن الگو به شکل نامحسوس درون ما پرسه می زند تا اینکه بالاخره در یکی از مراحل زندگی به وضوح خودش را نشان دهد. کهن الگوها یک ترتیب کلی و منطقی را در وقایع زندگی می پیمایند. علاوه بر آن یک یا چند کهن الگو ممکن است هویت اصلی شما را تشکیل دهند. زمانیکه موفق شدید چندین داستان اسطوره ای را در زندگی خود شناخته و تجربه کنید، آن وقت می توانید از مزایای آن ها استفاده کنید و بهتر تصمیم بگیرید امور را اداره کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت "زندگی برازنده من" کلیک کنید

نابودگر می تواند فردی باشد که قربانی حادثه ها و شکست ها شده و خواهان بازسازی زندگی خویش است. از سوی دیگر او می تواند کسی باشد که راه و تجربه های جدیدی را در زندگی اش انتخاب می کند. روایت های نابودگر اغلب با نوعی نابسامانی، اختلال یا تخریب غیرمنتظره همراه هستند. این حکایت ها می توانند فرآیند رها کردن و گذشتن از مال و منال، موقعیت ها، رابطه ها و عادت ها را به نمایش بگذاررند. نابودگر فرصتی برای رها کردن و کنار گذاشتن به منظور ایجاد دگرگونی است.

داستان های ترسناکی که از هیولاها و موجوداتی که مرتکب جرم های هولناک می شوند، داستان هایی که از زبان کسانی می شنویم که از سانحه ای جان سالم به در بردند تا سایرین حقایق آن را بازگو کنند، ماجراهایی که شخصیت اصلی آن ها قسمت مطرحی از زندگی خود را انکار و ترک نموده و آن را ویران می کنند، روایت هایی که خبر از زندگی مردمان مصیبت دیده ای می دهند که برای بازسازی زندگی و ارزش های خود تلاش می کنند، قصه یاغی هایی که قوانین نادرست را می شکنند و خارج از آن ها برای دستیابی به نظمی نوین جان خود را به خطر می اندازند یا حکایت کسانی که برای افشای کارهای غیراخلاقی، امنیت شغلی خود را به خطر می اندازند، از نابودگر نشأت می گیرند.

نقش های نابودگر نشاندهنده ترس و وحشت عمومی از این کهن الگو در جامعه است. توانایی های کهن الگوی نابودگر تشخیص زمان مناسب برای نگه داشتن یا رها کردن و همچنین مدیریت حس و وحشتی است که پا گذاشتن میان ناشناخته ها در انسان پدید می آورد. کسانی که در عبور از ترس ها، شکست ها و تغییر و تحول های زندگی خود موفق می شوند، به آزادی و آرامش عمیقی دست می یابند. دست آوردهای این رهایی، توانایی زیستن در زمان حال، ریسک پذیری بدون اضطراب، پذیرفتن امکان شکست برای شکل دادن به اندیشه های عمیق و خرد حرکت و هماهنگی با تغییرات زندگی (مثل پیری) است. اگر با نابودگر وجود خود دوست شویم، ترس از دست دادن آنچه داریم، از ما دور می شود و می توانیم به ناشناخته ها اعتماد کنیم.

انسان به محلی برای فرو ریختن، بازسازی، پذیرفتن، رها کردن و تازه شدن احتیاج دارد. به علاوه می خواهند بدانند چه چیزهایی در زندگی آن ها مرده است یا نیاز به ترمیم و احیاء دارد یا باید در راه بازیابی طراوت و انگیزه باید فدا شود. نابودگر مکان و فرصتی برای زنده کردن خاطره ها و خواسته های از دست رفتگان نیز هست.

نابودگر در بازسازی سازمان ها، متوقف کردن برنامه های بی نتیجه و بیرون کردن کارمندان کم کار از خود مهارت نشان می دهند. نابودگر تکامل یافته می تواند بی حاصلی موقت و دائمی را از یکدیگر تشخیص دهد و عجولانه و به اشتباه اشخاص و چیزهای مهم و ارزشمند زندگی را از میان بر ندارد. تلاش نابودگر این است که ناراحتی، ترس و نگرانی هایی را که تغییرات سازمانی به وجود می آورند، به حداقل برساند.

در یک نابودگر تکامل یافته، توانایی قابل توجهی در پذیرش شکست ها و کندن و رفتن از خود نشان می دهید. به خوبی می توانید عادات، موقعیت های اجتماعی و روابط خود را پشت سر بگذارید و فعالیت هایی را که کارایی و جنبه های مثبت خود را از دست دادند، حذف کنید. به عنوان مثال مصیبت ها و بدبیاری ها اغلب باعث می شوند دارایی و جایگاه مان را از دست بدهیم و زندگی خود را بازسازی کنیم. به طوفان و سیل زدگان فکر کنید و اینکه چگونه زندگی خود را ادامه می دهند و به بازسازی آن مشغول می شوند. پایان دادن به یک عادت مخرب هم نیازمند تغییر و تحول است.

مراقب گرایش خود به متهم کردن و آسیب رساندن به دیگران باشید. ممکن است اصول اخلاقی را زیر پا گذاشته و با شعار از هر راهی که لازم باشد، به اهدافم دست می یابم. اعمال خود را توجیه کنید. بهتر است از خشونت عاطفی و جسمی نسبت به خود و دیگران و قانون شکنی دوری کنید.

دیگران شیفته طرز فکر و زندگی متفاوت و خارج از محدوده شما می شوند که از دردمندی و انقلابی بودن تان سرچشمه می گیرد، ولی ممکن است از ترس اینکه بدبختی های شما به آن ها سرایت کند یا دچار عواقب بد نافرمانی و اعمال انقلابی تان شوند، با شما همراه نگردند.

در صورتیکه موارد زیر در مورد شما صادق است، شما از ضعیف بودن این کهن الگو در زندگی تان رنج می برید:

آمادگی کافی برای رویارویی با زیان یا مرگ را ندارید.

خودتان را تغییرناپذیر می بینید و از شعار من همینم که هستم، استفاده می کنید.

تا به حال در زندگی تان تغییر و تحول های بزرگ و ناخواسته را تجربه نکردید.

روابط و چیزهایی را که کارایی خود را مدت هاست در زندگی شما از دست داده اند، سرسختانه نگه می دارید.


منبع: زندگی برازنده من

نویسنده: کارول اس پیرسون/ هیو.کی مار

مترجم: کاوه نیری

ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی

نظرات کاربران 5 نظر ارائه شده است
عسکری ارسال در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۷

ولی من خیلی قبول ندارم ...کسایی که خیلی راحت از همه چی دل می کنن...به نظر من آدما قابل اعتمادی نیستن ..مرتب محیط کار ، دوستان، خانه و...رو عوض میکنن خوشبخت نیستن .بجای لذت بردن از چیزی که دارن و یامواظبت ازش فوری دلخسته میشن ...هیچ کوششی برای بهتر کردن نمی کنن .بعد هم میگن ما رها و. هستیم . هی هم از این پستا میزارن که بعله ما ایراد نداریم مشکل شمایین

تانیا ارسال در تاریخ ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۷

واقعا فوق العاده بود ب نظر من نابودگر وجود من در حال در هم شکستن خود من هستش انگار هر لحظه دارم ی چیزایی ک همش در مقابلشون مقاومت میکردم میشکنه و خورد میکنه واین ی حس فوق العاده قشنگه در من
و من دوستش دارم
تمام تابو های زندگی من در حال شکستن
ب نظر من خدا یعنی ب خود ا
اقای رضایی ب شخصه ازتون ممنونم مرسی ک هستین کنارمون

فرزانه قاضی ارسال در تاریخ ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۷

من از فقدان این کهن الگو رنج میبرم چون فرقی نمیکنه که اون رابطه ،شغل،فضا برای من مناسبه یا نه،من فقط ترس از دست دادن دارم یه ترس بی منطق،چه باید کرد؟

مسعود ارسال در تاریخ ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۷

باسلام. میشه بگید که کهن الگو نابود گر چیه. همون کارت مرگ در تاروت میشه آیا. این مورد میتونه کاری برای ترسهای مریض گونه بکنه .چون در مورد خودم وقتی موضوع ترس کم رنگ میشه ترس از بین میره ولی دوباره تو چیزای دیگه خودشو نشون میده. وجالب اینکه دیگران به خوبی از این موضوع استفاده میکنند و اینو خوب تشخیص میدن و ترس تزریق میکنند.

اختر حافظيان ارسال در تاریخ ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۷

بحث خياي قشنگيه
ولي ادبيات مقاله نميخوام بگم سنگينه، ولي روون و دلچسبم نيست زياد ( جسارتم و ببخشيد)
من عاشق بحثهاي خودشناسيم و سالهاس كتابهاش و ميخونم
راستشو بخواين خيلي اين بحث و دوست داشتم، اما ٥٥ درصد مطلب و گرفتم?