آیا هرگز زندگی ای متفاوت با زندگی کنونی تان را آرزو کردهاید؟
ما در نیمه اول عمر به شدت سرگرم پیشرفت در کار و حرفه خود، یافتن همسر، تشکیل خانواده، و انجام دادن وظایف فرهنگی ای هستیم که جامعه از ما طلب میکند. بهای تمدن امروزی این است که ما به ناگزیر تک بعدی میشویم و به طور روزافزونی در زمینه تحصیلات، حرفه، و شخصیت مان تخصص کسب می کنیم. اما وقتی به نقطه عطف میانسالی می رسیم، روان مان به جستجوی چیزی اصیل، حقیقی و بامعنا برمی خیزد. در این زمان است که زندگی نزیسته ما از درونمان سر می کشد و توجه میطلبد. این کتاب می تواند کمک تان کند تا احساس یأس، دلسردی و نارضایتی تان را متحول کرده و به آگاهی بیشتر بدل کنید. این کتاب راههای هوشمندانه ای را در اختیار شما می گذارد تا بدون آسیب رساندن به خودتان یا دیگران مسیرهای مختلف را جستجو و امتحان کنید.
وقتی به دهه سوم زندگی می رسیم، کمکم حس میکنیم زمان با سرعت میگذرد، شاید از کارمان احساس رضایت نکنیم. شاید تاکنون ازدواج نکردهایم و از این موضوع دچار افسردگی شدهایم. فرضاً هم اگر ازدواج کردهایم، ممکن است همسرمان به ما بیتوجه باشد یا آن انتظاری را که از زندگی زناشویی داشتهایم، برآورده نشده باشد. اگر هم بچهدار شدهایم و بچهها هم کمی بزرگ شدهاند، توقعات بی حد و حصر آنها که از توان ما خارج است ما را مستأصل میکند. دور و بر خودمان را که خوب نگاه میکنیم میبینیم، چیزهایی که میتوانست در ما احساس رضایت ایجاد کند، غایب است.این کتاب شیوه رهایی یافتن از زندانی که برای خود ساخته ایم و رفتن به سوی زندگی رضایتمندانه را به ما آموزش می دهد. در نیمه دوم عمر از ما خواسته می شود تا آنچه واقعاً هستیم را زندگی کنیم. ما ابتدا به این فراخوان تغییر با دگرگون کردن شرایط بیرونی پاسخ می دهیم، هر چند این شکاف و جدایی مشکلی درونی است. با افزایش سن همه ما با این خطر روبرو می شویم که توانایی مان برای کنترل نتیجه رویدادها کاهش می یابد. شاید این نقطه آغاز دردناک محدودیت ها و مشکلات جسمی باشد، شاید نتیجه مرگ والدین و دوستان باشد، به این ترتیب کم کم احساس می کنیم که زمان به سرعت می گذرد ولی چیزی اساسی در زندگی مان مفقود است. اما آن چیز چیست؟ به نظر ما بدیهی است که با کسی ازدواج کنیم که عاشقش هستیم، اما این به مرور زمان موثر واقع نمی شود. عشق از سرمان می افتد و آن شخص رنگ و لعاب اش را برایمان از دست می دهد. دعواها و تنش ها رخ می دهند و به این نتیجه می رسیم که اساساً اشتباه انتخاب کردیم. اما چرا این اتفاق می افتد و برای جلوگیری از مرگ رابطه باید چکار کنیم؟
گاهی حالمون بده و گاهی خوب، اما دلمون حال بهتری میخواد، کتاب های بنیاد تنها دلخوشی های من برای حال بهترم هستند. مخاطب اصلی این کتاب کسی هست که حال خوشی تو میانسالی نداره اما این کتاب راهی رو به ما نشون میده تا بتونیم به احساس رضایت برسیم. به نظرم کتاب های یافتن معنا در نیمه عمر و احساس رضایت میتونن کامل کننده این کتاب باشن و تو درک کامل این کتاب خیلی به ما کمک کنن . باتشکر .
کتاب بسیار خوبی است. با کمک این کتاب ، محدودیت هایی که باعث شدند تا ما به طور ناخودآگاه از مسیری که باید در آن قرار میگرفتیم و منحرف شدیم را شناسایی کنیم و به صورت آگاهانه مسیر زندگی را طی کنیم. این کتاب راهکارهای خوبی در این خصوص بیان می کند.
واقعا کتاب خیلی خوبی بود این