۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ سوالات بی ربطی که ما در نیمه دوم عمر از خود می پرسیم!
سطح مقاله : پیشرفته
اگر بالای سی سال هستید و سوالاتی از این دست از خودتان می پرسید بهتر است نسبت به زندگی که در حال زیستن آن هستید کمی تامل کنید. شما تن به یک زندگی حقیرانه داده اید.

پدر و مادر من چه انتظاراتی از من دارند؟

مهم نیست سن شما الان چقدر هست. حتی مهم نیست که پدر و مادر شما در قید حیات هستند یا نه.اگر به سنی بالای سی سال رسیده اید و جاهایی حس می کنید که در مورد تصمیمات زندگی چیزی بر روی روان شما نصب است که نظر فلانی اگر این جا بود الان چه بود باید کمی راجع به این اجازه گرفتن ها تامل کنید.

من چگونه می توانم در این دنیا دوام بیاورم و بتوانم حقم را از حلقوم آن بیرون بکشم؟

با این سوال احساس ضعف دائمی خواهیم داشت. این که دنیا از ما قوی­تر است و ما همواره مغلوب آن خواهیم شد. ما هر چقدر هم نلاش کنیم که از جهت جسمی و مالی و ... قوی شویم. ولی در درون خود همیشه این ترس همراه ما خواهد بود که بالاخره در جایی کم می آوریم.

چگونه می توانم نیازهایم را برآورده کنم؟

این سوال از کودکی با ما همراه می شود.ممکن است کودکی داشته ایم که سرویس خوب گرفته ایم و حالا وقتی قرار شده روی پای خودمان بایستیم این سوال برای ما پیش آمده باشد.

ممکن است چون در کودکی نیازهای ما را به خوبی برآورده نکرده باشند –حالا این نیاز می تواند مالی، عاطفی یا هر چیز دیگری باشد- همچنان خود را محتاج و نیازمند می بینیم.

چگونه می توانم به امنیت مالی برسم؟

این یعنی زندگی ما بنیانش بر روی ترس هایی سوار شده که خودمان هم شاید از آن بی خبر باشیم. ولی جالب است هر چه قدر این سوال برای ما پر رنگ تر باشد، مهم نیست که ما چقدر داشته باشیم و چه کاری انجام می دهیم . مساله این است که حس امنیت هر روز از ما دورتر و دورتر می شود.

چگونه می توانم کسی را پیدا کنم که مراقب من باشد؟

ما مجبور می شویم کارهایی کنیم به هر پستی و حقارتی تن بدهیم تا تایید دیگران را بدست آوریم و این گونه همواره وابسته خواهیم ماند.

چگونه می توانم کاری کنم که دیگران مرا دوست داشته باشند؟

اگر فکر می کنید در خانه یا محل کار در حال تلاشید تا این نتیجه را حاصل کنید و اکنون به این نتیجه نرسیده اید و کمی هم از این کار احساس خستگی به شما دست داده باید بدانید که این سوال هم به معنی این است که زندگی شما محدود و کوچک است.

این موضوعاتی است دکتر جیمز هالیس در کتاب سفر زندگی خود مطرح می نماید و در جمعبندی می گوید:" وقتی با کفش­هایی راه می­رویم که بیش از حد کوچک اند زندگی هایی را خواهیم زیست که بیش از حد کوچک­اند.

برای یافتن معنی در نیمه دوم عمر بر ما واجب است که سوالاتی مهمتر از خود بپرسیم. سوالاتی که بتواند ما را به زندگی بزرگتری دعوت کرده و برساند.