کم نیستند کسانی که در به در دنبال مسیری برای اطمینان یافتن از انتخابشان هستند. غافل از این که انتخاب درستی وجود ندارد و اصلا ازدواج کاری نیست که محاسبه پذیر باشد.
کم نیستند کسانی که در به در دنبال مسیری برای اطمینان یافتن از انتخابشان هستند. غافل از این که انتخاب درستی وجود ندارد و اصلا ازدواج کاری نیست که محاسبه پذیر باشد.
زمین بازی بچه ها را والدین تعیین می کنند، آنان عقده ها، کمبودها و حسرت های خود را ناخودآگاه بر سر بچه ها آوار می کنند. و خوشا به حال بچه هایی که والدینشان خودشناسی دستور کارشان بوده و از گیر و گرفتاری های روان خود مطلعند و بر روی آن کار می کنند.
یک وقتهایی باید بار زندگی بچه را به دوش خودش بیندازیم، حتی شاید آن موقع که او فکر میکند خیلی به ما نیاز دارد.
خیلی وقت ها ما روابطمان را به خاطر کمی کوتاه نیامدن، از دست میدهیم.
چرا از همسرمان انتظار داریم که آدم دیگری باشد و خودش نباشد؟
گاهاً متوجه این حس در خودمان میشویم که از پیشرفت شریک عاطفیمان به طور ناخودآگاه حس خوبی نداریم و بیشتر دوست داریم که اوضاع به همین شکل الآنش باقی بماند. دلیل این حس پنهانی چیست؟
اصلا اتفاق عجیبی نیست که همه ما حس حقارت داشته باشیم. این که حس کنیم، ما در این دنیا ضعیفیم.. این که حس کنیم ما در برآورده کردن نیازهای خود گاها ناتوانیم. این که حس کنیم، در جمع هایی، نزد کسانی و... پذیرفته نشویم ...
مردانی که چیزهای دور ریختنی را نگه میدارند . به امید اینکه روزی به کار آیند.
مسئلهی پدر و هویت مردانه مسئلهای است که در دنیای امروز با آن رودررو هستیم. اعتماد به نفس ، هدفمندی در زندگی ، توانایی روبرو شدن با مشکلات و بحران ها ، ایستادن و درنرفتن هنگام حمله ور شدن مسائل همه و همه از پدر آموخته می شود. و پدر غایب مساله آفرین است .
گویی تعریف شده اند تا به دیگران مهر بورزند و به خود بی مهری کنند!
آیا با این مردان مواجه شده اید؟ چه حسی را در شما برانگیخته می کنند؟
شما روی این خانم ها چه اسمی می گذارید؟