چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم 346,000 294,100 تومان 15%
سفارش می دهم
چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم نویسنده : کلی کوزو           ترجمه : شهین پیش بین
پیام

برای افزودن به لیست علاقه مندی ها ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.

چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم
چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم
چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم
چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم
نظر کاربران 5 از 5
اولین زمان ارسال سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
تعداد سفارش
346,000 تومان
این کتاب برای چه افرادی مفید است؟
مقدمه کتاب چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم

هیچ وقت دقت کرده اید که در دنیای ما چیزی در حال رخ دادن است؟
به نظر من باید آن را بحران اعتماد بنامیم.
مردم به یکدیگر اعتماد ندارند. ما به همسایه، روسا و سیاستمداران خود اعتماد نداریم.به خانواده، همسر و دوستان خود اعتماد نداریم. چرا؟ آیا به این دلیل که همه آن ها فاسدند؟آیا ببه خاطر آن است که آن ها فقط به فکر خودشان هستند؟
نه.
علت آن که ما به دیگران اعتماد نداریم آن است که در اعماق وجودمان، به خود اعتمادی نداریم.
برای لحظه ای به این موضوع فکر کنید. ما به احساسات خود اعتماد نداریم پس سعی می کنیم آن ها را سرکوب کنیم. به جای آن که به دنبال خواسته های قلبی خود برویم، در محدوده امن خود باقی می مانیم. به آن بخش هایی از خود که قابل پذیرش نمی دانیم، اعتماد نکرده و در نتیجه روی آن ها سرپوش می گداریم. ندای درون خود را نادیده می انگاریم و در بیرون از خود به دنبال پاسخ می گردیم.

معرفی کتاب چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم

ملزم نیستی کاری که به تو لذت نمی دهد،کسی که دوستش نداری،زندگی که برایت خواستنی و دوست داشتنی نیست را ادامه دهی. چرا باید به کم قانع باشی؟ کار این کتاب افشاگری است. ما ناخواسته با خود پیمان بسته ایم که به خاطر ترس، حرف مردم و از همه مهم تر حس کله شقی که می گوید، نگوکه "اشتباه" کرده ای،زندگی خود را به فنا دهیم. اگر به تمرین های کتاب وفادارانه عمل کنی، به تو می گویم که اراده و انگیزه در زندگی خواهی یافت که هیچ تفکری یارای جلودار شدن آن نیست. فرصت های بزرگ در انتظارند که تو را در آغوش بگیرند.

سرفصل های کتاب چگونه در هر موقعیتی انتخاب درست داشته باشیم
  • - + بخش اول - دعوت
  • - + بخش دوم - فرایند یکپارچگی
  • - + بخش سوم - طرح و نقشه یکپارچگی
مشخصات فیزیکی
وزن کتاب
407 گرم
قطع کتاب
رقعی
تعداد صفحات
364 صفحه
شابک
978-622-6014-07-6
مشخصات فنی
نویسنده
کلی کوزو
مترجم
شهین پیش بین
نوبت چاپ
3

نظرات کاربران 340 نظر ارائه شده است
عکس کاربری
مینا یزدانی ارسال در تاریخ ۱۱ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به مینا یزدانی

هر آدمی قصه اش از یکجایی شروع میشه قصه اصلی و نه قصه های فرعی و شاخ و برگ،قصه اصلی جایی هست که زخم هایی که ناشی از خامی است شروع میشه،شاید از یک یتیم شدن،از یک اشتباه،و خیلیامون قصه هامونو زیاد میگیم ولی قصه اصلی همیشه اون ته ته قلبت توی تاریک ترین تاریکی ها مدفون و مخفی می مونه،پشت لبخند هات،گوشه چشمها ،حرفایی که بقول توی تو تنهایی ات هم به زبون نمیاری که کسی نفهمه که بعدش بگه آدم به این احمقی مگه وجود داره،ولی با یک همزمانی ،درست در زمانی که زندگی با کمک دکتر صاعمی،با ادمهایی که سر راهم میومدن داشت منو متقاعد میکرد وقتشه قصه اصلی حل بشه کتاب به دستم رسید دیدم تو دنیا یک احمق دیگه هم هست،عینامن.... احمقی که اسمش کلی کوزو هسست، و داره در مقدمه کتاب با شجاعت قصه منو از زبان خودش میگه،داره جزء به جزء حماقت منو بیان میکنه، مگه میشه یک حماقت رو با این شجاعت بیان کرد؟؟ یِس می شود !بشرط اینکه زخم به درک رسیده باشه،نمیدونم،منم شجاعت پیدا کردم که قصه نگفته ۱۸ ساله ی پنهان رو از صندوقچه بیارم بیرون، و بالاخره نوبت حل کردن قصه اصلی رسید، این کتاب با عکس پسته ای دلبرانه منو گول زد،متن شیوا و روان اش طنازی کرد،و برای روزهایی که حس فلسفی خواندن نیست،حس کردم گزینه خوبیه، فکرش را هم نمیکردم، این متن ساده باعث بشه بارها و بارها کتاب رو پرت کنم زیر مبل های ته پذیرایی،و باز برم بیارمش، حرف زیاده ولی این روزها یک جمله از آقای رضایی تو ذهنم می چرخه و اون اینکه ما یکسری قصه ها و زخم هارو به خودمون بدهکاریم و باید اتفاق می افتاد،ممنون که متن منو خوندین

شیما ارسال در تاریخ ۱۱ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به شیما

از بین 5 کتابی که خریدم تصمیم گرفتم اول این کتابو بخونم (نمی دونم چرا). هیچوقت دوست نداشتم زیر جملات کتابا خط بکشم ولی تو این کتاب نمیشد. صفحه 60 هستم و به نظرم زیر همه جملاتش باید خط کشید. این کتاب چقدر منم.

مهسا ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به مهسا

درود و سپاس برای این حرکت و پویش جمعی?
اولین موردی که در رابطه با کتاب توجه من رو جلب کرد، عکس روی جلد بود.?
برداشت من از تصویر اینه: اینکه یه موقع هایی تو زندگی، آدم یه موقعیت پسته ای براش پیش میادو در ظاهر امر تصورش ازون پسته اینه که داخلش مغز پسته باشه! ولی واقعیت ممکنه چیز دیگری باشه و مطابق با تصور تو رخ نده و تو رو به جای مغز پسته، با دانه اناری روبرو کنه! اینجاست که باید یاد بگیریم چگونه در هر موقعیتی، مطلق نیندیشیم، ولو اونجایی که در حد انتظارمون نیست، درست ترین انتخاب رو داشته باشیم.?????

شیما ارسال در تاریخ ۱۱ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به شیما

فکر می کنم ما اناریم، میتونستیم بهترین انار تو دنیا باشیم ولی.. مجبور شدیم یا ترسیدیم یا (به تمام تعابیر تو کتاب) ناچار شدیم پوست پسته رو خودمون بکشیم و به چشم دیگران پسته ای قیمتی باشیم تا اناری که واقعن هستیم. ولی یادمون رفت که انار بودن خیلی بهتر از پسته و زعفرون و طلا بودنه، لااقل خودمونیم، اناریم.

عکس کاربری
ملیحه شبانیان وشنوه ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به ملیحه شبانیان وشنوه

من 50 صفحه ی ابتدای این کتاب رو خوندم. چون کتابهای شجاعت و جوجه اردک زشت درون رو از خانم دبی فورد خونده بودم مطالب برام آشنا بودن. تا این که ماجرای یکپارچگی شروع شد. خیلی سردرنیاوردم. همینطور که میخوندم دنبالش تو گذشته ی خودم و تعبیرا و تفاسیرم می گشتم. چیزی پیدا نکردم. وقتی 50 صفحه تموم شد ذهنم رو آزاد گذاشتم تا بره و بگرده و ببینه میتونه مصداقی چیزی برای این یکپارچگی پیدا کنه. همینطور که داشت میگشت این سوال اومد تو ذهنم که چرا من اغلب اوقات حالم خوب نیست؟! با وجودی که کارهام رو به خوبی انجام میدم و ... اما خوب نیستم یعنی از خودم و گذر اوقاتم راضی نیستم. تا این که رسیدم به حسی که خیلی سال قبل اومده به سراغم و من ازش ترسیده بودم و سالهاست که گمش کرده بودم. حسی که همیشه همراهم بود و هر چیزی رو برام روشن و واضح و طعم دار میکرد. با اون که بودم انگار از هیچ چیزی نمی ترسیدم. انگار خیلی خودم بودم. انگار دیگران اگر بودند خوب بود و اگر نبودند بد نبود. یادم اومد اون سالها خیلی ترسیدم. ترسی از جنس حس گناه. از جنس خودخواهی. از جنس انتظار کشیدن بی وقفه برای حدوث بلایی آسمانی. و حتی گاهی مجازات خداوند. چون بوی آرامش میداد. بوی رد شدن از موانعی که گفته میشد خوبه پشتش بمونیم چون همه می مونن یا چون یه عده ای توان رد شدن ندارن پس برای این که رذل و راحت طلب و عیاش خونده نشی باید همرنگ جماعت بشی.چرا؟ چون خودم رو انتخاب میکردم و دیگران همون دیگران باقی می موندن. انگار که باید مجازات میشدم برای خودم بودن. یادم اومد چقدر سخت بود جدا شدن از این حس راحتی نرم، پذیرش بی توقع، بودن در لحظه و ... . خیلی خوشحال شدم دوباره با این حس قدیمی و اسرارآمیز ملاقات کردم. هنوز ترس و اضطراب هست اما دیگه نمیخوام رهاش کنم. شاید معنی یکپارچگی همین باشه. نمیدونم. باید باقی کتاب رو بخونم. اما همین پیام خوش برام لذت بخشه فعلا. و جالب این که وقتی نگاهم به جلد کتاب میوفته و طراحی بامزه ی روی جلد میوفته این حسم دلچسب تر میشه. دست طراح جلد درد نکنه. دست مریزاد. خاطره ی خوشی شد همزمانی این طرح و حس گمشده ی من. ممنونم که خوندید

سمائه رضایی ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به سمائه رضایی

سلام کتاب هنوز به دستم نرسیده ولی از نوشته های دوستان متوجه شدم که کار درستی انجام دادم که کتابهارو خریدم وجواب چیزی که دنبالش بودم رو میتونم از این کتاب بدست بیارم ممنونم استاد سهیل رضایی

پریا پورمهدی ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به پریا پورمهدی

صفحه ۴۱ خیلی من رو به وجد آورد.
و بارها و بارها می خونمش و به هر بار چیزی به من اضافه می کنه.
این که همه ی خود را بپذیریم و با سایه امون روبرو شیم خیلی هیجان انگیزه!

پریا پورمهدی ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به پریا پورمهدی

هرچه که می خواهیم درون خود داریم. ابتدا باید درون خود را ببینیم. همه چیزمان را تاریک و روشنش را.
بعد بپذیریم و بعد از همان درون خود، شروع به ساختن خود کنیم. وای که چقدر عالیِ این کتاب!

م.منصوری ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به م.منصوری

سلام آقای رضایی.ممنون از برنامه کتابخوانی جمعی.من این کتاب را تا صفحه ۵۴ خوندم. اول از همه بیت مولانا، حال خوبی بهم داد.
ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو، تا شوی میزان خویش
بعد از اون خاطرات خود خانم کلی و سایر افراد، تو شناخت اولیه شرایط خودم کمک کرد و این جمله که "زندگی بدون یکپارچگی، حالتی است که به جای اینکه از جایگاه تمامیت خود عمل کنیم، براساس احساس کمبود تصمیم میگیریم.به جای تکیه بر حقیقت، براساس ترس هایمان انتخاب کرده و به جای عمل براساس پهنه وسیع بزرگترین رویاهایمان، در حیطه تنگ محدوده امن خود عمل می کنیم."

گندم ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به گندم

مفهوم یکپارچگی بسیار جالب بود و اینکه ما با ترس ها، وابستگی هاو... از مسیر یکپارچگی خارج میشیم درست مثل از ریل خارج شدن یک قطار،راست میگه ما برای ادامه مسیر نیاز به تایید دیگران نداریم و خواستن یکی از ربایندگان یکپارچگی ست
ما خیلی جاها خودمونو ندیدیم بخاطر دیگران
و از مسیر ریل یکپارچگی خودمون خارج شدیم... بی نهایت مطالب کتاب ارزنده اس نمیشه براحتی ازش عبور کرد هر خط کتاب یک کالبدشکافی روحی به همراه دارد??

عکس کاربری
نسترن ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به نسترن

برای اضافه شدن به گروه تلگرامی، از فیلترشکن استفاده کردم و موفق شدم. پیشنهاد میدم شما هم امتحان کنید.?

زیبا مهری ارسال در تاریخ ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۹
ارسال پاسخ به زیبا مهری

گروه تلگرامی برای این کتاب باز شده ؟ به چه ادرسی -در پیج همچین چیزی قید نشده

فرم ارسال دیدگاه
ارسال دیدگاه
شنبه تا چهارشنبه از ساعت 13 تا 18 مشاوره برای انتخاب محصول
پاسخگویی به سوالات آموزشی 021-88738180